مشعل هدایت

مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

ـ تنها بـود به مـن فـرمـود قرآن بخـوان, قرآن را بازكردم و خـوانـدم تا به ايـن آيه رسيدم كه ما در قيامت از هر كسى يك شهيدى و شاهدى حاضر مى كنيـم و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلـم را شهيد شهدا قرار مـى دهيـم, هـم شهيـد بـر انبيا و اولياينـد هـم شهيد بر امت ها. اين جا به ايـن آيه كه رسيدم اشك در چشمان حضرت ظاهر شد و فرمود: «بس است, مـن تعجب مى كنم كسى قرآن بخواند و پير نشود قرآن آدم را پير مى كند». آيا همين علوم حصوليه و مفاهيـم و هميـن الفاظ بما لها مـن المعانـى المـوضـوعه است كه انسان را پير مـى كنـد؟ باايـن ها كه ما مرتب سـر و كار داريـم و حال آن كه اثـرى در ما نـدارد, يا ايـن كه چيز ديگـرى در قـرآن هست. آيه شـريفه «لـو انزلنا هذاالقرآن... » سخنـى بالاتر از مسئله تحــــدى است. در قرآن شناسـى از نظر خـود قرآن كريم چند مسئله است: يكى ايـن كه قرآن همه نيازهاى بشر را الى يوم القيامه به عنـوان خطـوط كلى ترسيـم كرده است: «تبيان كل شىء». مسئله ديگر اين است كه احدى نمى تـواند مثل ايـن قرآن را بياورد, اين اعجاز قرآن است. اعجاز هـم چنديـن فصل دارد: در بخـش فصاحت و بلاغت, تبيين مسائل حقـوقى, تبييـن معارف, بازگويى اخبار غيب, تبييـن مسائل سياسى و امثال آن, قرآن معجزه است. كه خود معجزه يك كتابى است داراى فصولى يك بخش در ايـن است كه اگر همه جـن و انـس جمع بشـوند هـم فكرى كنند مثل ايـن نمـى تـوانند بياورند امايك بخـش در اين است كه ما ايـن قرآن را اگر بر كـوه نازل مى كرديم كوه تحمل نمى كرد ولى انسان تحمل مى كند, ايـن كدام انسان است؟ و كدام قسمت قرآن است كه اگر بر كوه نازل مى شد ايـن كـوه ريز ريز مى شد؟ معلـوم مى شـود كه براى قرآن يك مرتبه اى هست كه آن مرتبه اگر بر كوه نازل بشـود كـوه را ريز ريز مـى كند اما انسانها تحمل آن را دارنـد ايـن كـدام انسان است كه تحمل آن را دارد؟ در نهج البلاغه چنـد جا سخـن از آن است كه خـداى سبحان بر عقـول و انديشه هاى مردم تجلى كرده است, يكى در خطبه 185 است كه فـرمـود: «و تشهد له المرائى لا بمحاضـره لـم تحط به الاوهام بل تجلـى لها بها» خداوند براى ايـن اوهام و عقـول به وسيله خـود عقـول تجلى كرده است ; يعنى اگر ايـن درجه نفـس, خـود را ببيند خدا را مى بيند نه اين كه از خـود پـى به خـدا مـى برد ايـن همان برهان «اثر الاقـدام يدل علـى المسير» است ايـن كه معرفت نفـس نيست. انسان خود را بشناسد بگويد مـن چون حادث هستم پس محدث مى خواهم, يا مـن چون متحركـم محرك مى خواهم, چون ممكنم واجب مى خواهم, چون فقيـرم غنـى مـى خـواهـم, ايـن ها كه راه هاى مـدرسه است و راه هاى «اشهدهـم علـى انفسهم» نيست, ايـن ها خـودشان را مـى شناسنـد و مى گويند ما كه ممكنيم واجب مى خواهيـم. اما ايـن بيان حضرت امير (ع) آن است كه ذات اقـدس اله در آينه اوهام وعقـول تـابيـد. در بحث هاى «اشهدهـم على انفسهم» گذشت كه اگر كسى بتواند سر آينه را خـم بكند آينه را نشان خـود آينه بدهد آن گاه از آينه سـوال بكند كه چه مى بينى نمى گـويد خـودم را مـى بينـم كه از آينه صاحب صورت سوال بكند كه را مى بينى مى گويد تورا مى بينـم, چون در آينه جز صاحب صـورت چيز ديگـرى كه نيست. و منظور از آينه آن نيست كه در بازار آينه فـروشان است, بلكه منظور از مرآت همان است كه در كتاب هاى عقلى مى گويند مرآت, آن شيشه و جيوه و قاب را نمى گـويند مرآت آن مرآت بالقوه است به وسيله او صورت ديده مى شـود كه ايـن مرآت نيست و وسيله صورت صاحب صورت ديده مى شـود چـون آن صورت ما به الرويت است به وسيله او صاحب صورت ديده مـى شـود آن صـورت را مى گـويند مرآت, نه آن شيشه جيوه, آن صـورت هـم كه هيچ چيز نيست اگـر از ايـن صـورت سـوال بكننـد چيست و كيست؟ مـى گـويد صاحب صـورت, هميـن يك حرف دارد. آيه «و اشهدهـم علـى انفسهم» نيز هميـن را بيان كـرد در آن آيه آمـده است كه خـداى سبحان از انسان ها سـوال مى كند كه را مـى بينيـد, نمـى گـوينـد ما عبديـم, تو ربى بلكه فقط مى گويند تو, نه ايـن كه به عبوديت خود و ربـوبيت حق اعتراف كنند تا بشـود دو چيز. «و اذ اخذ ربك مـن بنى آدم مـن ظهورهم ذريتهم و اشهدهـم على انفسهم الست بربكـم» نه «الستـم عبيدى» و «الستـوا بربكـم» نفرمود كه: «مگر نه آن است كه شما بنده ايد و مـن خدايـم» سوال دو چيز نيست و جواب هم دو چيز نيست, هم سوال يك چيز است و هـم جواب: «الست بربكـم قالوا بلى».اگر آن صورت هر آينه مى تـوانست حرف بزند صاحب صورت از او سـوال مى كرد كه را نشان مى دهى؟ چه خبر است؟ مـى گفت: تـو, نمى گفت مـن و تـو. در مسئله تجلى هـم اين چنيـن است نفرمـود كه خداوند به وسيله آيات ديگر براى ايـن عقـول و اوهام تجلـى كرده است كه «تجلـى لها بها» يعنـى بـراى هميـن اوهام و نيـروهـاى ادراكى به وسيله خود نيروى ادراكى تجلى كرده است, هميـن ; يعنى خـود عقل مجلاى حق و مـرآت حق است. در خطبه 186 كه خطبه تـوحيـد است و مرحوم سيدرضى مى فرمايد: وتجمع هذه الخطبه مـن اصول العلم ما لا تجمعه خطبه در آن جا مـى فرمايد:«و تشيرالالات الـى نظائرها منعتها منذ القـدمه و حمتها قـد الازليه و جنبتها لــولا التكمله بها تجلـى صـانعها للعقـول و بها امتنع عن نظر العيـون لا يجـرى عليه السكـون و الحـركه» خـدا كه بـراى عقل تجلـى كرده است از ديده ها مستـور است خوب, پـس تجلى خدا براى خـود عقول هست منتها مثل آن است يك صاحب صـورتى مثل ايـن كه «ليـس كمثله شىء» اما از باب تشبيه معقـول به محسـوس, مثل ايـن كه آفتابـى در برابـر آينه تابيـد, اما ايـن آينه را غبار گرفته است هيچ چيز را نشان نمى دهد ايـن غبار گرفتـن هـم تعبير خـود قرآن كريـم است فرمود: «كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون» سر ايـن كه نمى فهمند بـراى آن است كه ايـن غذاهـاى مشتبه, ايـن حـرفهاى مشتبه, ايـن رفتارهاى مشتبه «رين» است, غبار و چرك است, ايـن چـرك و ريـن صفحه دل را مى پـوشاند, آينه دل كه ريـن گرفته است چيزى را نشان نمى دهد: «كلا بل ران على قلـوبهم ما كانـوا يكسبـون» ريـن هـم همين غبار چرك است. پـس تجلى از ايـن طرف هست لذا نه كوه متلاشى مـى شـود نه انسان ها براى آن كه چيزى بـر انسان نتابيـد چهار تا الفاظ است و چهار تـا مفهوم است و يادگـرفته نه مفهوم آن وجـود سنگين دارد نه ايـن الفاظ, وجود ذهنى كه اثر ندارد علـم است كه اثر دارد نه وجود ذهنى, تا علـم بشود طول مى كشد, واز وجود ذهنى كارى هـم ساخته نيست. مفهوم مى شـود كه قرآن حقيقتـى دارد كه به اين آسانى تحمل پذير نيست.
تحمل ولايت اهل بيت
ولايت اهل بيت ثقل اصغر است يعنـى عترت پيامبـر ـ عليهم السلام ـ نيز هميـن گـونه است ; يعنـى عترت با حقيقت قرآن يكـى است. اگر چنان چه حقيقت ولايت هم در قلب كسـى باشد او هـم تحمل پذير نيست. وقتـى به حضرت امير ـ سلام الله عليه ـ گزارش رسيد كه «سهل بـن حنيف» رحلت كرد فرمود: «لو احبنى جبل لتهافت» كوه اگر بخـواهد محبت مرا در دل بگيرد ريز ريز مـى شـود.
آيت الله جوادي آملي- مجله پاسدار اسلام, ش 211و212


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 31 مهر 1390برچسب:, ] [ 19:34 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب